(2) حمد و سپاس خدای را، آن نخستین بی پیشین را و آن آخرین بی پسین را، (3) خداوندی را که دیده بینایان از دیدارش قاصر آید و اندیشه واصفان از نعتِ او فرومانَد. (4) آفریدگان را به قدرت خود ابداع کرد و به مقتضای مشیت خویش جامه هستی پوشید (5) و به همان راه که ارادت او بود روان داشت و رهسپار طریق محبت خویش گردانید.
چون ایشان را به پیش راند، کس را یارایِ واپس گراییدن نبوَد، و چون واپس دارَد، کس را یارای پیش تاختن نباشد.
(6) هر زنده جانی را از رزق مقسوم خویش توشهای معلوم نهاد؛ آن سان که کس نتواند از آن که افزونش داده، اندکی بکاهد و بر آن که اندکش عنایت کرده، چیزی بیفزاید.
(7) سپس هر یک از آدمیان را عمری معین مقرر کرد و مدتی محدود که با گامهای روزها و سالهایش میپیماید، تا آنگاه که به سر آرَدَش؛ آن سان که چون آخرین گامها را بر دارد و پیمانه عمرش لبریز شود، او را فرو گیرد: یا به ثواب فراوانش بنوازد، یا به ورطه عقابی خوفناکش اندازد، تا بدکاران را به کیفر عمل خویش برساند و نیکوکاران را به پاداش کردار نیک خویش و این خود عینِ عدالتِ اوست.
(8) منزّه و پاک است نامهای او و ناگسستنی است نعمتهای او. کس را نرسد که او را در برابر اعمالش باز خواست کند و اوست که همگان را به باز خواست کشد. [2]
______________________________
[1] چون به دعا آغاز میکرد نخست خدای عز و جل را با چنین عبارتهای حمد و ثنا میگفت.
[2] اشاره است به این آیه: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ. (سوره 21- آیه 23)
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:30
(1) حمد و سپاس خداوندی را که اگر معرفتِ حمد خویش را از بندگان خود دریغ میداشت، در برابر آن همه نعمتها که از پس یکدیگر بر آنان فرو میفرستاد، آن نعمتها به کار میداشتند و لب به سپاسش نمیگشادند، به رزق او فراخ روزی میجستند و شکرش نمیگفتند. (2) و اگر چنین میبودند از دایره انسانیت برون میافتادند و در زمره چارپایان در میآمدند. چنان میشدند که خدای تعالی در محکم تنزیل خود گفته است: «چون چارپایانند، بل از چارپایان هم گمراهتر.» [1]
(3) حمد و سپاس خداوندی را که خود را به ما شناسانید و شیوه سپاسگزاریاش را به ما الهام کرد و ابوابِ علمِ ربوبیّت خویش را به روی ما بگشاد و ما را به اخلاص در توحید او راه نمود و از الحاد و تردید در امر وی به دور داشت. (4) او را سپاس گوییم، چنان سپاسی که چون در میان سپاسگزارانش زیستن گیریم، همواره با ما باشد و به یاری آن از همه آنان که خواستار خشنودی و بخشایش او هستند گوی سبقت بربایم. (5) آن چِنان سپاسی که تابشش تاریکی وحشت افزای گور بر ما روشن گرداند و راه رستاخیر برای ما هموار سازد و در آن روز که هر کس به جزای عمل خویش رسد و بر کس ستم نرود و هیچ دوستی از دوست خویش دفع مضرت نتواند و کس به کس یاری نرساند، چون در موقف بازخواست ایستیم، منزلت ما برافرازد و بر مرتبت ما بیفزاید.
(6) حمد و سپاسی آنچنان که نوشته در نامه عمل ما به اعلی علیین فرا رود و فرشتگان مقرب بر آن گواهی دهند.
(7) حمد و سپاسی آنچنان که در آن روز که دیدگان را پرده حیرت فرو گیرد، دیدگان ما بدان روشنی گیرد و در آن روز که گروهی سیهروی شوند، ما سپیدروی گردیم.
______________________________
[1] إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا. (سوره 25- آیه 44)
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:31
(1) حمد و سپاسی آنچنان که ما را از آتش دردناک خداوندی برهاند و در جوار کَرَمش بنشاند.
(2) حمد و سپاسی آنچنان که ما را با فرشتگان مقرب او همنشین سازد و در آن سرای جاوید که جایگاه کرامت همیشگی اوست با پیامبران مرسل همدوش گرداند.
(3) حمد خداوندی را که سیرتها و صورتهای پسندیده را برای ما برگزید و روزیهای خوش و نیکو را به ما ارزانی داشت. (4) خداوندی که ما را آن گونه برتری داد که بر همه آفریدگان سلطه یابیم، چندان که به قدرت او هر آفریده فرمانبردار ماست و به عزت او در ربقه طاعت ما.
(5) سپاس خداوندی را که جز به خود، درِ نیاز را به روی ما فرو بست.
چگونه از حمد او بر آییم؟ کی سپاسش توانیم گفت؟ نمیتوانیم، کی توانیم؟ (6) حمد خداوندی را که در پیکر ما ابزارهایی نهاد که توانِ بست و گشادمان باشد و به نعمت روح، زندگیمان عنایت فرمود و اندامهایی داد که به نیروی آنها کارها توانیم ساخت و ما را از هر چه خوش و گوارنده است روزی داد و به فضل خویش بینیاز گردانید و به منّ و کرم خود سرمایه بخشید. (7) و تا فرمانبرداری و سپاسگزاریمان بیازماید، به کارهایی فرمان داد و از کارهایی نهی فرمود. چون از فرمانش سر برتافتیم و بر مرکب عصیان برنشستیم، به عقوبت ما نشتافت و در انتقام از ما تعجیل روا نداشت، بلکه به رحمت و کرامت خویش ما را زمان داد و به رأفت و حلم خود مهلت عطا فرمود، باشد که بازگردیم.
(8) حمد و سپاس خداوندی را که ما را به توبه راه نمود. و اگر پرتو فضل او نبود، هرگز بدان راه نمییافتیم. و اگر از فضل او تنها به همین یک نعمت بسنده میکردیم، بازهم دهشِ او به ما نیکو و احسان او در حق ما جلیل و فضل و کرمش بس کرامند میبود، (9) که روش او در قبول توبه
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:32
پیشینیان نه چنین بود. ما را از هر چه فراتر از تاب و توانمان بود معاف داشت و جز به اندازه توانمان تکلیف نفرمود و جز به اعمال سهل و آسانمان وا نداشت، تا هیچ یک از ما را عذری و حجتی نماند.
(1) هر که از ما سر از فرمانش برتابد، کارش به شقاوت کشد و آن که به درگاه او روی کند، تاج سعادت بر سر نهد.
(2) حمد و سپاس خدای را، بدان سان که مقربترین فرشتگانش و گرامیترین آفریدگانش و ستودهترین ستایندگانش میستایند.
(3) حمدی برتر از هر حمد دیگر، آن سان که پروردگار ما از همه آفریدگانِ خود برتر است.
(4) حمد باد او را به جای هر نعمتی که بر ما و بر دیگر بندگانِ در گذشته و زنده خود دارد، به شمار همه چیزها که در علم بیانتهای او گنجد و چند برابر نعمتهایش، حمدی بیآغاز و بیانجام و تا روز رستاخیز، (5) حمدی که حدی و مرزی نشناسد و حسابش به شمار در نیاید و پایانش نبود و زمانش در نگسلد. (6) حمدی که ما را به فرمانبرداری و بخشایش او رساند و خشنودیاش را سبب گردد و آمرزش او را وسیله باشد و راهی بود به بهشت او پناهگاهی بُوَد از عذاب او و آسایشی بوَد از خشمِ او و یاوری بوَد بر طاعت او و مانعی بوَد از معصیت او و مددی بوَد بر ادای حق و تکالیف او. (7) حمدی که ما را در میان دوستان سعادتمندش کامروا کند و به زمره آنان که به شمشیر دشمنانش به فوز شهادت رسیدهاند درآورد. انّه ولیٌ حمید.
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:35
(1)